جدول جو
جدول جو

معنی سحاب اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

سحاب اصفهانی(سَ بِ اِ فَ)
سیدمحمد حسینی متخلص به سحاب (متوفی سال 1222 هجری قمری)، خلف صدق سیداحمد متخلص به هاتف. تذکرۀ رشحات سحاب بنام نامی او است و قریب بیست و پنجهزار بیت دارد. فن عروض و قوافی و شعر را پیش پدر فرا گرفت. در اواسط عمر بمکۀ معظمه و مدینۀ طیبه رفته است. غزلیات او به نظر فتحعلیشاه رسید و او را مجتهد الشعرا لقب دادند، رساله ای نیز بنام ’سحاب البکا’ در مراثی و جنگهای حضرت سیدالشهداء بنظم و نثر تألیف کرده است. از جمله غزلیات اوست:
دانی چه اثر داشت دعای سحر ما
این بود که نگذاشت بعالم اثر ما.
رجوع به مجمع الفصحا ج 2 ص 207 و فهرست سپهسالار ج 2 ص 604 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جِ)
اصفهانی (آقا جواد) شاعر ایرانی. او به هندوستان شد و به حکمران ایالت ’اود’ یمین الدوله نواب سعادتعلی خان بهادر پیوست و پس از ارتقاء بمدارجی عالی در آخر ترک و تجرد گزید و کسوت درویشان پوشید و در اصقاع هند بسیاحت پرداخت و در محلی نامعلوم در همین سیر آفاقی در گذشت و از گفته های اوست:
تا چرخ نالۀ دل رنجور میرود
این تیر را ببین چقدر دور میرود
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ اِ فَ)
سید ابوتراب. از سادات تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان و معاصر بیگدلی بود و در زمان نادرشاه درگذشت. (الذریعه ج 9 ص 232 از روضهالصفا) (آتشکدۀ آذر ص 371) (روز روشن ص 166) (دانشمندان آذربایجان ص 122) :
زین پیش گردون در شیر من خون
میکرد و اکنون در باده ام آب.
(آتشکدۀ آذر ص 371)
لغت نامه دهخدا
(سَ یِ اِ فَ)
اسمش محمدزمان خان خلف صدق جناب نظام الدوله العلیه حاج محمدحسین خان، صدر اعظم خاقان صاحبقران طاب ثراه. چندی حکمران یزد بود گاهی بمیل طبع غزلی میفرموده:
کند ز هول قیامت حدیث واعظ شهرم
مرا که بی رخ تو هر شبی است روز قیامت.
هر جا حکایتی شود از کشتگان عشق
ای راویان دهر ز ما هم روایتی.
(مجمع الفصحاءج 2 ص 181)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد اصفهانی، ملقب به غراب و مکنی به ابوعبدالله. محدث. او از غانم البرجی و از او علی بن بوزندان روایت دارد
لغت نامه دهخدا
(شِ بِ اِ فَ)
میرزا نصراﷲ. از شعرای دورۀ ناصرالدین شاه قاجار بود و از طرف حاجی میرزا آقاسی به لقب تاج الشعراء ملقب گردید و مدایحی درباره میرزا آقاسی و ناصرالدین شاه و مراثی در تعزیۀ سیدالشهداء دارد. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 219)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ده مخروبه ای است از دهستان براآن بخش حومه شهرستان اصفهان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا